سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نوشتن را دوست دارم.. می‌نویسم از عبور لحظه‌های بی کلامت... سال‌هاست می‌نویسم.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
اوقات شرعی
مطالب اخیر وبگاه

اول سلام

سلامی به وسعت آشنایی 4 ساله

سلامی به زیبایی عبور سال های کنار شما

سلامی به گرمای دوستیمان

سلامی، به شادابی خاطرات بودنمان در کنار هم

سلامی که گفتنش اینبار آنچنان برایم سخت است که حدش را نمی دانید.

چون می دانم سلام اینبار خداحافظی به همراه دارد به اندازه فاصله هایمان.

خداحافظی که سرمای آن به اندازه تمام ناملایمات این سال هاست

خداحافظی که شاید برای بعضی ها نویدبخش سلامی دوباره باشد و برای بعضی ها آواز جدایی ها.

نمی دانم از کجایش بگویم، از خنده هایمان، از گریه هایمان، از با هم بودنمان، از دعواهایمان، از قهر و آشتیهایمان

باور کنید نمیدانم سال های کنار شما را چگونه در دفتر خاطراتم برگ های آخرش را سیاه کنم.

کاش دوباره شهریور 87 از راه می رسید

                        روز اول، سلام اول، نگاه اول، آرزوهای زیبای روزهای اول

خوشا به حال آنهایی که دوستی هاشان را محکم کردند.

خوشا به حال آن هایی که بهترین ها را برای ادامه دادن انتخاب کردن

و خوشا به حال آنهایی که مهربان بودن را مشق شب هایشان قرار دادند.

امروز را مثل دیروز همان اولین روز در خاطرم ثبت خواهم کرد.

امروز را مثل تمام روزهای گذشته ی در کنار دوستانی چون شما به آهستگی در دفتر خاطراتم می نویسم و تاریخ آن را با خودکار سبز نقاشی می کنم.

و دوباره سلام می کنم به سال های در پیش رو

                                    و سلام می کنم به خدایی که در این نزدیکیست

خدایا، حافظ باش تمام لحظه های زیبا را

                    خدایا، حافظ باش تمام آن هایی که تو را دوست دارند.

خدایا، حافظ باش تمام آن هایی را که امسال روزهای آخرین بودنشان را در این دانشگاه نه بخاطر رفتن بلکه به خاطر یاد گرفتن جشن گرفته اند.

و گفته اند نام خداست

سلام.


پی‌نوشت: به سفارش دوست عزیزم بهزاد .




برچسب ها : دست نوشته
نویسنده راوی در جمعه 91/3/12 | نظر
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی